به نام خدای نور و آگاهی
واژه “انتخاب” معمولن ما را به یاد تصمیماتی می اندازد که به واسطه آنها زندگی مان را رقم زدهایم. انتخاب شریک عاطفی یا همسر، شغلی که سالهای زیادی از عمرمان را در آن سپری میکنیم؛ علایقی که اوقات فراغت ما را پر میکنند، دوستانی که وقتمان را کنارشان میگذرانیم، انتخاب غذای مورد نظرمان از منوی یک رستوران و مواردی دیگر. اما اگر بخواهم قدری عمیقتر به این واژه 6 حرفی بپردازم، باید بگویم مساله بسیار حیاتیتر از این حرفهاست. از انتخاب نحوه بیدارشدن در یک صبح زیبای آفتابی تا بیحوصلگی در بعدازظهر کسلکننده یک روز تعطیل. انتخابها به عنوان جزئی جداییناپذیر از زندگی بشر، در تمام لحظات جریان دارند. دانستن این “اختیار” بدون در نظر گرفتن شرایط زندگی از کودکی تااکنون- اینکه چقدر زیر تازیانههای روزگار بدبختی و فلاکت را تجربه کردهاید- می تواند یک خبر خوب باشد که کمک شایانی به انتخاب آگاهانه سبک زندگیتان کند. اینکه هر روزتان را با ورزش کردن شروع میکنید یا با اکراه بیدارشدن ، نوشیدن یک فنجان قهوه و دویدن برای دیر نرسیدن به اداره. مطالعه، جزو لاینفک برنامهی روزانه شماست یا تنها جایی که چشمهایتان را به دیدار سطور یک کتاب یا مجله روشن میکنید، زمان انتظار در مطب پزشکتان است تا زمان زودتر بگذرد و نام شما توسط منشی خوانده شود. احتمالن پذیرش این موارد به راحتی قابل فهم و پذیرش باشد؛ لیکن چیزی که شاید به آسانی برایتان قابل قبول نباشد، انتخاب رفتار در موقعیتهایی است که نیاز به توجه بیشتر دارید. مثل مواجهه شدن با یک تجربه ناموفق عاطفی، ورشکستگی مالی، فقدان و تجربهی سوگ عزیز، تحمل استرس پس از سانحه و مواردی از این دست.
صدالبته شیمی مغز، نقش موثری در انتخاب نوع عملکرد شما دارد. اما هدف من توجه به نقش پررنگ خودتان به عنوان یک موجود مختار است. فردی که تا قبل از این اتفاقات، هر روز صبح را با ورزش شروع میکرد، دوش میگرفت و راهی محل کار می شد، حالا برای بیدار شدن هم نیاز به تقلا دارد. حتا اگر از ترس اخراج شدن تلاش کند سر کارش حاضری میزند، امتیاز بزرگی برایش محسوب می شود. یا فردی که برای حفظ تناسب اندامش، حواسش به مقدار مصرف کربوهیدرات روزانه اش بوده است، اما در شرایط فعلی، دسترسی به این مواد غذایی ، به راحتی باز کردن در یخچال است. سوالی که میخواهم از شما بپرسم این است که چه دلایلی سبب تفاوت نوع انتخاب میشود؟ چه چیزی در درون انسان میگذرد که بیتوجه به نتایج و عواقب، قدرت اراده را از خود سلب میکند؟ این رفتار گویای کدام پیام به دیگران است؟ شاید بیان این مطلب به مذاق شما خوش نیاید اما واقعیت، چیزی است که نمیشود آن را نادیده گرفت. ” من خودم را در موضع ضعف قرار میدهم تا مسئولیت زندگی در شرایطی که آمادگی حضور در آن را ندارم را نپذیرم .” من شروع به “افسردگی کردن” میکنم تا به سه هدف دست پیدا کنم:
1) مهار خشم: در موقعیتهای زیادی چون کنترلی روی دیگران نداریم، با “افسردگی کردن” خشم و عصبانیت را به سمت خودمان نشانه میگیریم. در مواقع زیادی با احساس گناه، به خودسرزنشی دست میزنیم. ضمن اینکه با این کار کمی دُور زندگی را کند میکنیم تا فرصت بیشتری برای کنارآمدن با اتفاقات پیرامونمان داشته باشیم.
2) درخواست کمک از دیگران: جلب همراهی و ترحم اطرافیان
3) اجتناب : وقتی تمایلی به انجام کاری نداریم یا از مواجهه با آن میترسیم، ابزار توجیه به کمکمان میآید و ترجیح میدهیم آن را به وقت دیگری موکول کنیم. احتمالن این جمله برای شما هم آشنا یاشد ؛ ” الان حسش نیست، بعدن انجامش میدهم.”
با این اوصاف، در تمام مدتی که در حال کشمکش با خود و جهان هستید یک انتخاب کوچک می تواند مسیر زندگیتان را کمی به سوی بهتر شدن سوق دهد. فقط 10 دقیقه زودتر بیدار شدن ، نگاه محبتآمیز به همسرتان، پرده را کنار زدن برای دعوت نور خورشید به اتاق، یک تماس با یک دوست خوب درحالیکه که روی مبل راحتی لم دادهاید. مطالعه یک صفحه کتاب در رخت خوابتان یا شنیدن یک پادکست موقع خواب و موارد دیگر.
همانطور که در بالا بیان شد ما خواه ناخواه در حال انتخاب حرکت به سمت بهبود شرایط یا درجازدن و پسرفت هستیم. لذا مساله، اختیار ما در دست زدن به انتخابهای بهتر از بین انتخابهایی است که داریم. دست روی دست گذاشتن و انفعال یا اقدامکردن برای ساختن دنیای مطلوب.
منبع:
کتاب “تئوری انتخاب”
درک اینکه در بسیاری از این موارد که انتخابی هست در کل سخته
دکتر مکری بسیاری از عوامل پنهانی رو از کتابی جدید که ترجمه هم نشده در ویسهای داخل کانالش بیان کرده که به نظرم جالبه گوش دادنش
در کل باید بدونیم در بسیاری از انتخاب ها به نوعی اختیار ما خیلی تحت تاثیر هست
ممنونم بابت پیشنهادتون.
همینطوره. و البته همین سخت بودنه که نتایج متفاوتی رو رقم میزنه.