میوه رهایی

به نام خداوند نور و آگاهی

معنای دقیقِ حسین (علیه السلام) آزاد

 نکته اول: امام حسین (علیه السلام) به عملکرد ما در زندگی نگاه می‌کند نه صرفن اشک ریختن در روضه‌ها و عزاداریی که تغییری در شخصیت و سبک زندگی ما ایجاد نمی‌کند.(به جز موارد استثنا). ملاک و معیار یک رهرو در مسیر حسین بن علی (علیه السلام) اشک چشم نیست، بلکه کارکرد و مجوعه عملکردهایش در زندگی است. متر و معیار اهل بیت (علیه السلام) راجع به شیعیانشان، برمی گردد به ارتباط فرد با خودش، جهان هستی، ارتباط با همسرش، با فرزندش، شغلش، ارتباط با دغدغه‌های اجتماعی و سلامتی‌اش؛ هر فرد چقدر مسئولیت دارد و چطور این مسئولیت ها را انجام می‌دهد. چون ما با امام حسین (علیه السلام) فاصله داریم و دچار وهم می شویم که به او نزدیکیم. در اینجا می خواهیم ایشان را بیشتر بشناسیم و با عمل کردن طبق سبک زندگی و تفکر ایشان فاصله را کمتر کنیم.

گیر و گورهای فکری و شخصیتی

تصور کنید ساعت گوشی را برای 4:30 دقیقه صبح کوک کرده اید و نزدیک اذان صبح زنگ می زند.( نکته: زمانی که ما توسط یک ابزار تلاش می کنیم از خواب بیدار شویم، یعنی آزاد نیستیم و در چنگال خوابیم؛ اراده و نَفَس ما، سیطره بر لحظه نماز ندارد که زمان نماز چشمها باز شود.) با یک مکافات بیدار می شوید، به هر شکل گوشی را پیدا می کنید و با یک لیچاری آن را قطع می‌کنید و نمازتان را می‎خوانید. یک زمانی جزو کسانی هستیم که خدا اصلن روی ما حساب نکرده و با طلوع آفتاب بیدار می شویم. اینجا ما گیر خوابیم.

 سری به زندگی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیها وآله) می زنیم؛ عایشه می گوید: آقا هر نیم ساعت یکبار بیدار می شدند، یک ظرف آب کنارشان بود، وضو می‌گرفتند و دو رکعت نماز می‌خواندند و می‌خوابیدند و دوباره نیم ساعت بعد..بی‌قرار بودند به طوری که انگار در دل شب چیزی گم کرده‌اند. چیزی که باید باشد، نیست. نیم ساعت به اذان صبح بیدار می‌شدند و برای تهجد و نماز صبح مهیا می‌شدند.

 برگردیم به وضعیت خودمان. همینطور که خوابیم، بیدار می‌شویم و می‌خزیم درون گوشی برای چک کردن وضعیت و استوری های جدید. طوری آن را واجب می‌دانیم که انگار جزو اعمال روز ماست. رختخواب، دومین گیر ماست. ( مصادیق، بیشتر از زندگی دانشجویی است.) پروژه بعدی، چک کردن یخچال است و چند بار برانداز کردنش، و ایف و پف کنان که چی بخورم؟ و البته بازخورد نوازشگرانه مادر که ک.و.ف.ت، همه چیز هست برای خوردن. در واقع گیرِ هوسش است. آدم نرمال سریع انتخاب می‌کند، می‌خورد و می‌رود.

 تا می رود سراغ کتاب ها، درس ها و فایل های مرتبط؛ در همین اثنا، یک قسمت از شخصیتش، هولش می دهد سمت اینستاگرام، یک قسمتی می گوید برو جواب فلانی را در فلان گروه بده. یک قسمت از شخصیت، تمنای خواب دارد و یک قسمت دیگر پیاده‌روی به پارک یا رفتن به باشگاه. یک قسمت دیگر از شخصیت دوست دارد همینطوری زمان بگذرد، قسمتی دیگر پخت و پز، که به تمام اینها اجتناب می‌گوییم. قسمتهای متنوع از شخصیتش یک حرفی می‌زند. یک قسمت شخصیتش هم کورمال کورمال می‌گوید: بنشین کتابی بخوان؛ صوتی گوش بده؛ چند کار علمی انجام بده. کوشش کن. تا می رود از این کش و دار شخصیت که او را به یک سمتی می‌کشد دربیاید، ساعت 11 می شود.

 حسین (علیه السلام) آزاد بود. باید ایشان را به عنوان یک فرد ملموس معرفی کرد تا مردم بفهمند چقدر با ایشان فاصله دارند. دین را باید به صورت فانکشنال و عملکردی به مردم شناساند. من تا الان گیر اهمال‌کاری بودم، گیر افسردگی بودم، گیر تنبلی‌ام بودم، گیر واتس آپ و اینستاگرامم بودم، گیر آرزوها و تخیلاتم بودم؛ بعد می‌نشینم زار زار برای حسین (علیه السلام) گریه می‌کنم.

(این نکته را خودم اضافه می کنم؛ اگر این گریه ها را به سمتی جهت دهیم که از تمام عادت‌های بد خسته‌ایم و می‌خواهیم رها شویم، گریه‌ی هدفمند و مفید خواهد بود. منظور استاد همایون، گریه از سر عادت و بدون تفکر و معرفت است.

 

حسینِ آزاده

حسین روح بزرگی است. یک روح آتش گرفته، شعله ور، یک روح بزرگ که از هر احساسی، و از هر رنجی و از هر فکری و از هر نگرشی، و از هر شخصی، و از هر غریزه‌ای، که او را به دنیا وصل می‌کند جدا شده است. اگر حسین یک عمر تمرین آزادگی نکرده بود، نمی توانست قنداقه حضرت علی اصغر را روی دست بگیرد و بعد ناگهان متوجه دستانِ خیس خود شود.

 

ادامه روزمرگی…

حوالی 11 نیمروز، دانشجوی گرامی، 15 دقیقه‌ای فایل صوتی گوش می‌دهد و بعد احساس خستگی کرده، به یاد کلام استاد که گفته بود: یک استراحتی بین مطالعه بکنید. یک ربعی وقت استراحت می گذارد که تبدیل به یک ساعت می شود؛ شاکی می‌شود که چقدر زمان زود می‌گذرد. وای ساعت دوازده و نیم شد. می‌رود ناهار و استراحت. بعدازظهر دوباره آهنگ‌نوازی قسمت‌های مختلف شخصیت شروع می‌شود.

 به قول مولوی:      زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم

شخصیت چند پاره، شخصیت شخصیتی چندپاره چند هویتی پر از گسل. هر قسمت یک تار و آهنگی می زند. یک قسمت از شخصیتش لش است و یک قسمت خواب است. یک آدمی که به قول حضرت امیر در نهج البلاغه هزاران زنجیر به او وصل است.

 

پ.ن : تصور می‌کنم این قصه‌ها، بلاتکلیفی‌ها، بی هدفی‌ها در برحه‌ای از زندگی همه ما نمود داشته است. در پست قبلی که راجع به رهایی امام از احساسات صحبت شد، برایمان دشوار بود که بتوانیم خودمان را در جایگاه ایشان قرار دهیم، اما اینجا دیدیم که وطیفه ما در ابتدا، رهایی از همین زنجیرهای دمِ دستی است؛ اسارت در بند نفسی که انجام وظیفه می‌کند تا ما را از رسالت مان به عنوان یک انسان تلاشگر، متفکر و پویا باز دارد؛ در واقع محکی است برای سنجش سطح معیارها و اهداف ما در زندگی. وسعت چشم انداز ما؛ که هر چی معیارها و ارزش ها بزرگتر باشند، انگار این زنجیرها محکم‌ترند تا با قدرت بیشتری، عظممان را برای رهایی از آنها جزم کنیم و به سر منزل مقصود برسیم. گاهی نیاز است به خودمان یادآوری کنیم ما انسانیم. انسان؛ قابلیت های عجیبی در درون ما خفته است که اگر بیدارشان نکنیم، روزی جز حسرت، دستاوردی نخواهیم داشت.

 

ادامه دارد…

 

محرم الحرام 1401

این را به اشتراک بگذارید!

به خواندن ادامه دهید

بعدی

6 دیدگاه در “میوه رهایی

  1. خوندن از روزمرگی‌ها برای من لذت‌بخشه. حتا اگر هم عقیده‌ با اون متن نباشم ولی شناخت بهتری از ادمها بهم میده.❤️

  2. گاهی نیاز است به خودمان یادآوری کنیم ما انسانیم. انسان؛ قابلیت های عجیبی در درون ما خفته است که اگر بیدارشان نکنیم، روزی جز حسرت، دستاوردی نخواهیم داشت.

    خیلی خوب بود. چقدر قشنگ سخنان استاد رو جمع بندی کرده بودین. واقعن قبل از هرچیز ماباید به صورت عملی نشون بدیم که آزاده‌ایم ولی ما گرفتار کلی بند هستیم

    1. متشکرم لیلاجان بابت حسن توجهتون. دقیقن همینطوره. باید مثل اسیری که به هر ترفندی با قفل درگیر میشه تا بازش کنه و رها بشه، درگیر این زنجیرها بشیم تا طعم انسان آزاد رو بچشیم.

  3. سمیه جان خیلی خوبه از امام تو نوشته هات استفاده می کنی
    منم خیلی بی هدفی بچه ها و دانشجوها رو میبینم غصه می خورم
    دعا می کنم بتونم جایی قرار بگیرم که بتونم بهشون بیشتر کمک کنم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *