ملایم یعنی قدرتمند…

به نام خداوند نور و آگاهی از کیفش کتابی را بیرون آورد و به سمت من گرفت؛ با لبخند میزبان کتاب شدم و نگاهی به عنوان آن انداختم؛ “قدرت سکوت” «قدرت درون‎گرایان در جهانی که نمی‎تواند حرف نزند.»  عنوان جالبی نیست؟!؟ از آنجایی که من به نشانه‏‎ها کاملن ایمان دارم، و طبق شواهد و قراین …
ادامه ی نوشته ملایم یعنی قدرتمند…

چقدر زود دیر میشود…

به نام خدای نور و آگاهی پاییز است. فصل دلبری‌های زمین و آسمان. به رسم عادت به دنبال سوژه‌ای برای ثبت در حافظه‌ی زمان می‌گردم. این بار قرعه به نام تک درخت خشکیده‌ی انار در باغچه‌ی کوچک حیاط می‌افتد. سوز خشک پاییزی همه‌ی طراوتش را به تاراج برده است و چیزی جز چند برگ زرد …
ادامه ی نوشته چقدر زود دیر میشود…

پرِ پرواز

به نام خداوند نور و آگاهی اخیرن زیاد به “خود” می‌اندیشم. خودی که می‌اندیشد؛ خودی که راه می‌رود؛ خودی که می‌خوابد؛ خودی که عبادت می‌کند؛ خودی که ازدواج می‌کند؛ بچه‌دار می‌‍شود؛ سرکار می‌رود؛ خودی که زندگی می‌کند و در نهایت می‌میرد. این “خود” برای تمام موارد بیان شده، به جز یک مورد-مرگ- خود را صاحب …
ادامه ی نوشته پرِ پرواز

پَسند و ناپسند

به نام خداوند و نور و آگاهی حوالی 10 صبحِ روز دوشنبه 18 دی‌ماه است. زیرپرده را کنار می‌زنم تا گل‌های داخل اتاق از پشت توری با نوازش‌های گرم آفتاب، دلگرم شوند. برای حس لذت بیشتر، کمی خنکی آب را هم به برگ‌های ابلق آنان می‌افشانم. جان تازه‌ای که می‌گیرند تصویر نابی خلق می‌شود که …
ادامه ی نوشته پَسند و ناپسند

شُکوهِ تسلیم

به نام خداوند نور و آگاهی یک‌شنبه .حوالی ساعت 8 صبح موقعیت: حیاط خانه چند دقیقه‌ای می‌شود که منتظرم تا برادرم از راه برسد و مادر را برای برای چکاب ماهیانه به درمانگاه شهرمان ببریم. هوا به تَبَعِ زمستانی بودنش، سرمای نه چندان استخوان‌سوزش را به رخ می‌کشد. فرصت را غنیمیت می‌شمارم و چند قدمی …
ادامه ی نوشته شُکوهِ تسلیم

شورشِ مقدس

 به نام خداوند نور و آگاهی شورش علیه رنج های پست (مامان ناهار چی داریم؟ بادمجوون. ااااه با دمجوون، تو نمی دونی من بادمجون دوست ندارم.) تو که نمی توانی به اندازه 10 دقیقه بادمجان خوردن، رنج را تحمل کنی، آزاده‌ای؟ در قید و بند غریزه‌ای. حالا بارها پیاده‌روی اربعین برو. تا در بند غریزه‌ای، …
ادامه ی نوشته شورشِ مقدس