نقطه صفر

به نام خدای نور و آگاهی

بدتر شدن اوضاع را متوقف کنید

در برخی موارد مراجعان زمانی به ما مراجعه می کنند که شیوه های مورد نظرشان برای حل مساله از کار افتاده است تا به عقیده خودشان به تهِ خط رسیده اند. زندگی دیگر برای آنها رنگ و بویی ندارد. به نظر می رسد هیچ چیزی آنها را شاد نمی کند و کارهای روزمره خود را به اجبار انجام می دهند.

اما این واقعیت ماجرا نیست. در واقع این کلیتی از زندگی روزمره است و احساسی که تصور می کنند نسبت به خود و جهان پیرامونشان دارند. اما وقتی به طور جدی گفتگو شروع می شود، با شنیدن جزئی ترین اعمالی که در طول روز انجام می دهند از زبان خودشان، به طرز جالبی از موضع خود بر می گردند و به خودشان حق می دهند که در مورد خودشان، توانمندیشان، قدرت مدیرتشان تجدید نظر کنند و بپذیرند که زندگیشان ارزشِ ادامه ای پویا را دارد.

 خانم  کمال گرا، شاد، اجتماعی بعد از پرس و جوهای بسیار برای یافتن یک پزشک خوب جراحی زیبایی، و تردید هایی که برای رفتن زیر تیغ جراحی دارد، بالاخره تصمیم می گیرد این عمل زیبایی بینی را انجام دهد اما در نهایت با چهره ای مواجه می شود که مورد رضایت وی نیست، ضمن اینکه دچار مشکل تنفسی نیز شده است. تصور کنید چقدر شرایط و زندگی برای این فرد غیرقابل تحمل بوده است که یک ماه پس از جراحی

 تصمیم به خودکشی می گیرد اما یک هفته پس از این تصمیم، در حالی روبروی من می نشیند که از خودش، زندگی اش، یک ازدواج ناموفق، آروزها و اهدافی که به ثمر ننشستند، فرزندی که برایش آرزوهای بسیار داشته، همسر کنونی اش و و می گوید. ذهنی منفی نگر و درگیر گذشته که حتی تصور آینده مطلوب برایش قابل پذیرش نبود. در چنین مواردی بهتر است ابتدا همدلانه با مراجع ارتباط حسنه برقرار کرد و با تعیین کردن بالاترین امیدش برای گرفتن وقت مشاوره، با وجود سند و مدرکی از ردپای آینده مطلوب در گذشته و حال در قالب سوال استثناء به ادامه روند درمان پرداخت. مهمترین امیدی که سبب شد مراجع 30 ساله من، وارد جریان مشاوره شود، شادی و آرامش پسر 6 ساله اش بود. مادری که روبروی من نشسته بود بعد از عمل به چهره اش حساس شده بود و از حضور در جمع و نگاه دیکران دوری می کرد اما می دانید چه چیز برایم قابل تحسین بود؟ تعهدی که نسبت به فرزندش و آینده او داشت که با وجود مقاومت در برابر بیرون رفتن، اما پسرش را در کلاس های مورد علاقه اش ثبت نام کرده بود و به قول خودش زیر نگاه های سنگین افراد، همچنان پیاده روی و بردن فرزندش به کلاس ادامه داشت. در سراسر جریان مشاوره، جمله ای که بخواهد روی مشکل مراحع تمرکز کند بیان نشد و هر چه بود صرف بیرون کشیدن منابع درونی و بیرونی مراجع در کنار آمدن و مدیریت شرایط و اقداماتی که برای بهبود کیفیت زندگی اش در حال انجام بود شد.

*************

بهترین سوالی که می تواند موقعیت فرد را بدون تمرکز روی مشکل نشان دهد سوال مقیاسی است که 0 به بدترین شرایط و 10 به شرایط ایده آل اشاره دارد. امتیازی که مراجع به شرایط الان خود داده بود 0 بود و البته در ادامه گفتگو به این نتیجه رسید که خداروشکر زیر صفر نیست. چیزی که سبب شد این باور را داشته باشد حضور خداوند و توجه به بعد معنوی در زندگی اش بوده است. گرچه در اغلب موارد جریان مشاوره مراجع را به سمت بهتر شدن هدایت می کند اما گاهی شرایط به حدی چالش براگیز است که فرد تلاش می کند از بدتر شدن اوضاع جلوگیری کند. این شرایط لزوما شرایط بیرونی نیست. هنگامی که از مرتجع پرسیدم الان چه چیزهایی در زندگی سرجایش است. گفت همه چیز سرجاشه فقط خودم سرجایم نیستم. در چنین مواقعی شاید لازم باشد زاویه نگاه مراجع را به این تغییر دهیم که اگر همه چیز سرجایش هست به این معنی است که او در حال مدیریت اوضاع به نحو قابل قبول است و کافی ست این مدیریت را به سمت خودش نیز تعمیم دهد. با یافتن نمونه هایی از رفتارهایی که برای پذیرش خودش انجام داده یا می دهد و پرسیدن از دیدگاه دیگران در مورد او و زمانی که بهتر است. 

**************

  گاهی تمرکز روی مقابله مؤثری که مراجع در برابر مسائل دارد و شنیدن جزئیات اون از زبان خودش، مسیری روشن برای حرکت به سمت آینده مطلوب هست.

 

با سپاس

نویسنده: سمیه بابائی نیا

این را به اشتراک بگذارید!

به خواندن ادامه دهید

بعدی

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *