انتخابِ شیرین

حوالی ساعت 4:30 دقیقه صبح از خواب بیدار میشوی . بعد از نماز،  به رسم تعهدت به کلمات و نوشتن، صفحات صبحگاهی ات را می نویسی تا ذهنت را برای شروع روزی متفاوت، تنظیم کنی. همانطور که پشت میزت نشسته ای، لب تاپت را روشن می کنی تا سری به خانه دومت که اندیشه هایت، احساساتت و هر ایده ای که تو را به نوشتن پیوند می زند را در آنجا اسکان داده ای، میزنی. همه چیز روبراه است. خداراشکر. فایل پی دی اف کتاب تخصصی ات را باز می کنی و چند صفحه ای مطالعه می کنی. مبحث هیجان، تفکر، مراجعان خاص، شخصیت مرزی، آنتی سوشال. همینطور که چشم در چشم صفحه مانیتور دوخته ای، سنگینی پلکهایت را احساس می کنی. لیکن بی توجه، همچنان ادامه می دهی. به نسبت صفحات کل به صفحاتی که خواندی نگاهی می اندازی. 40 از 955. کم کم کلمات را یک خط در میان می بینی. نگاهی به آیینه روبرویت می اندازی. شخصی را می بینی که قدرت خواب او را مچاله کرده است. به او می گویی: چرت کوتاهی بزن، حق داری، صبح زود بیدار شده ای. پیشنهاد دلچسبی است.

********************

به نظر می رسد آدم درونِ آینه زیاد موافق نیست. همیشه اولین گزینه، بهترین انتخاب نیست. البته قبول دارم که این کاملن شخصی است. انتخاب “چرت کوتاه روزانه” گاهی انرژی بخش است. اما اگر مغز و روحت را با ورودی های سالم (خواندن، نوشتن و گوش کردن به فایل های کاربردی و مفید) و عملگرایی به موقع، خوب تغذیه کرده باشی، سیستم خلاق بدن پیشنهادهایی جذاب تری برایت خواهد داشت. نویسنده سرش را از آینه روبرو به اطراف می چرخاند تا ببیند چه انتخاب مؤثرتر دیگری را می تواند جایگزین چرت زدن کند. آهااا. جرقه ی کوچکی در ذهنش، شوق را در چشمانش می دوداند. “تغییر موقعیت” + “فعال کردن کودکِ شاد درون”. در سمت چپ میزکارش، کمی آن طرف تر، چشم انداز زیبایی است از درختان سرسبزی که زیر سقفِ آبی آسمان نفس می کشند، در حالیکه چترِ دامن سبزشان را روی سر زمین گسترده اند و پرندگانی که صدای شادی و بازیگوشی شان گوش فلک را پر کرده است. با خوشحالی از جایش بلند می شود و به طرف آشپزخانه می رود. قاچی از هندوانه برمی دارد و راهی موقعیت مورد نظر می شود تا دست در دست کودک درونش لحظات خوشی را سپری کند.

*********************

همه ما در موقعیت های مختلف، با توجه به افکار و هیجاناتمان، در معرض انتخاب های متعدد هستیم. من با توجه به مطالعات و  البته تجربه زیسته ام به این نتیجه رسیده ام که برای انتخاب های بهتر و مؤثرتر لازم است هر روز در مسیر بهبود قرار داشته باشیم. کنجکاوانه خودمان را در معرض تجربه هایی قرار دهیم که در درون به آنها نیاز داریم. در حقیقت، تکاپوی مداوم برای بیدار کردن خلاقیت درونی مان. یکی از شیوه های یازیابی خلاقیت که من از آن بهره فراوانی برده ام، ابزار قدرتمندی با عنوان “قرار ملاقات با هنرمند درون” است که جولیا کامرون در کتاب “راه هنرمند” مطرح کرده است.

قرار ملاقات – مدت زمانِ معینی است – مثلن دوساعت کامل و متوالی در هفته – که آن را منحصرن برای این قرار ملاقات کنار می گذارید، و متعهدانه آن را به پرورش آگاهی خلاق و هنرمند درونتان اختصاص می دهید. این قرار ملاقات در عالیترین شکل خود، نوعی گردش و تفریح و بازی است که پیشاپیش برای آن برنامه ریزی می کنید و در برابر هر گونه مانع یا تداخل سایر برنامه ها به شدت به دفاع برمی خیزید. در این قرار ملاقات هیچ کس – جز خودتان و هنرمند درون یا کودک خلاقتان – را به همراه نمی برید. یعنی نه همسر و نه دوست و نه فرزندان و نه هیچ کس دیگر را.

در ادامه خانم کامرون پیشنهاداتی برای چگونگی این صرف وقت می دهد که جای هر بهانه ای که مانعی برای صرف وقت با خویشتن است را می گیرد.

هنرمند درونتان نیاز دارد که او را بیرون ببرید، به او بال و پر بدهید، به حرفهایش گوش کنید. به تعداد روزهای عمرتان راههایی برای طفره رفتن از این تعهد وجود دارد و مطلوبترین راهش این است که بگویید : « وضع مالی ام خیلی خراب است.» گارچه کسی نگفته که قرار ملاقات مستلزم هزینه ای گزاف است.

هنرمند درونتان یک کودک است. صرف وقت با پدر و مادر مهمتر از صرف پول است. تماشای یک بنجل فروشی، سفری تنها به کنار دریا، تماشای فیلمی به تنهایی، دیدن یک آکواریوم یا نمایشگاه هنری با هنرمند درونتان- اینها مستلزم صرف وقت است نه پول. به خاطر آورید که از تعهد برای صرف وقت می هراسید.

قرارهایی که من با هنرمند عزیز درونم دارم نه همیشه اما معمولن در زمان هایی ست که بی حوصلگی به سراغم می آید. در چنین موقعیت هایی، بدون آنکه بخواهم از آن فرار کنم نیاز جسمم به توجه را درک می کنم و آن را با آغوش باز می پذیرم. دقایقی بعد ایده ها از راه می رسند. یکی از علایقم در همین به لحظات به ظاهر کسل کننده خودش را برجسته تر به من نشان داد و آن هم علاقه به عکاسی ست. من اغلب اهل ثبت لحظات بوده ام. اما چیزی که برای من بسیار لذت بخش بوده است، پیوند زدن این تجربه با بی حوصلگی بوده است. زمانی که از بیرون منتظر اتفاق خاصی هستی تا تو را از لاک خودت بیرون بیاورد، خلاقیتت از راه می رسد تا کنجکاوانه در طبیعت دنبال شکار لحظه ها باشی. این اتفاق برای من، تجربه منحصر به فردی بوده است.

آپلود عکس
اگر در جریان قرار ملاقات با هنرمند درون،حضور داشته باشید معمولن چیزهای نابی در انتظار شماست.

اگر بخواهم یک جمع بندی از مطالب داشته باشم باید بگویم، اگر در لابه لای روزمرگی ها و چالش هایی که به طور طبیعی با زندگی عجین است، فردیت خودمان را به رسمیت بشناسیم و قرارهای ملاقات با خودِ خلاقمان داشته باشیم که به صلح درون بینجامد، در بخش های سخت زندگی، در روابط عاطفی، کاری یا اجتماعی، آنقدر مستاصل نمی شویم که سردرگم شویم یا قدرت تصمیم گیری را از دست دهیم یا در مدیریت شرایط دچار بحران شویم. زیرا اصلاح و بهبود شخصی در مسیر زندگی متعهدانه ادامه خواهد داشت. ضمن اینکه سیستم خلاق بدن به عنوان مسئول امنیت ، گزینه های خوبی برای عبور از بزنگاه ها در اختیارمان قرار می دهد که می شود به انتخاب های مطمئن تری دست زد.

در پایان مقاله را با نقل قولی از کارل گوستاو یونگ به اتمام می رسانم:

آفرینش چیزی تازه نه توسط عقل بلکه از بازی غریزه یی انجام می پذیرد که به صورت ضرورتی درونی عمل می کند. ذهن خلاق با موضوع مورد علاقه اش بازی می کند.

شما چطور روح خلاقیت را در خودتان زنده نگه می دارید؟

منبع:

راه هنرمند، بازیابی خلاقیت، جولیا کامرون

 

با سپاس

نویسنده: سمیه بابائی نیا

این را به اشتراک بگذارید!

به خواندن ادامه دهید

بعدی

12 دیدگاه در “انتخابِ شیرین

  1. منم دقیقا مثل زهرام. با خودم تو صلح نیستم. جسم و روحمم باهام همراهی نمی‌کنه. خیلی خوب و کامل و کاربردی بود. احسنت به تلاشت و این ارتباط با هنرمند درون. اسم کتاب رو منم شنیدم قبلا از استاد کلانتری. امیدوارم بتونم تو یه موقعیت خوب بخونم و عمل کنم

    1. منم دقیقن این مسیر رو رفتم. می فهمم.
      خواهش گلم. سپاس بابت وقتی که گذاشتی فریباجان.
      البته من قبل از خواندن کتاب در مسیر رشد به این نتیجه رسیده بودم که نیاز به قرار دارم.

  2. منم مدت ها میشه که با هنرمند درونم خلوت نکردم. دلم براش تنگ شده.
    میدونی من هیچ بهونه ای ندارم جز اینکه تنهایی میترسم بیرون برم. همیشه باید با یک نفر باشم. برای همین قرار ملاقاتام با هنرمند درونم به ورق زدن یک کتاب تقاشی و دیدن یک فیلم محدود شده در حالیکه دوست دارم ببرمش موزه و کوه و دریا

  3. مقاله خوب، کامل و مفیدی بود. این روزها خیلی دلم برای هنرمند درونم تنگ شده. باید سعی کنم توصیه‌های شما رو به کار بگیرم و با هنرمند درونم ملاقات کنم.

  4. متن پرانرژی و مثبتی بود. خیلی کامل نوشتی.
    با توجه به روحیه‌ی این روزام که در لاک خودتحقیری و انرژی منفی فرو رفتم، نتونستم اونجوری که باید استفاده کنم. به نظرم تو این حالات آدم با چیزای کوچیک خوشحال نمیشه.😔

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *