به چه فکر می کنید؟

به نام خدای نور و آگاهی

به یاد دارم زمانی که دانشجوی ارشد بودم، یکی از دغدغه هایم صحبت کردن و ارتباط گرفتن با دیگران بود. تصور می کردم باید بتوانم  به عنوان یک مشاور، مهارت و در واقع جسارت برقراری ارتباط صمیمانه با هر فردی را داشته باشم. زمانی که در محوطه دانشگاه می نشستم، به دانشجویانی که روی نیمکت ها نشسته بودند، نگاه می کردم و در ذهنم شیوه های مختلف شروع صحبت را مرور می کردم که مهمترین وجه مشترک آنها لبخندزدن بود. در حقیقیت در حال چکاپ خودم بودم که می توانی روان شناس خوبی باشی یا نه؟ الان که به آن روزها فکر می کنم میبینم چه معیار عجیبی را برای خودم در نظر گرفته بودم. نوعی مواجهه با ترسِ صحبت کردن در جمع. البته در این مقاله قصد ندارم به طور مستقیم به “مهارت برقراری ارتباط” بپردازم؛ بلکه می خواهیم ببینیم وقتی قرار است در یک قرار ملاقات دو نفره یا حتی در جمعی، رشته کلام را در دست بگیریم، چگونه آغازگر یک گفتگوی مفید و کارآمد باشیم و در نهایت به یک نتیجه خوب منتهی شود.

******************

اغلب اوقات ایده هایم را برای نوشتن پست در سایت، هنگام مطالعه کتاب شکار می کنم؛ در کتاب راه و رسم مربیگری، مایکل بانگی استانیر به 6 سوال بنیادی می پردازد که هر مدیر می تواند از آن برای شروع و مدیریت یک گفتگوی خوب استفاده کند. صدالبته که هر یک از ما در هر موقعیتی که هستیم، حتی در محیط کوچک یا بزرگ خانواده خود، می توانیم در جایگاه یک مدیر باشیم. اولین سوال که مایلم در مورد آن بنویسم، از اندیشه سرچشمه می گیرد. تصور کنید در یک ملاقات دونفره یا دورهمی ها که معمولن، باز کردن سر صحبت با ترافیک، آلودگی هوا، شرایط جوّی یا بد و بیراه گفتن به شرایط نامناسب جامعه گره خورده است، شما توپ را در زمین فرد مقابل بیندازید و بپرسید: “به چه فکر می کنید؟” این سوال افراد را دعوت می کند تا در مورد مهمترین چیزها صحبت کنند. چیزهایی که می تواند ریشه احساسات مختلف و کنش و واکنش های روزمره باشد. بحث راجع به انگیزه ها، دغدغه ها، اهداف و البته درگیری های ذهنی. در واقع بدون اتلاف وقت یک راست می رویم سر اصل مطلب.

پاسخ ها اتاق های بسته اند؛ و پرسش ها درهای بازی اند که ما را به داخل دعوت می کنند.

*******************

سؤال “به چه فکر می کنید؟” یعنی هر لحظه به چه چیزهایی توجه می کنید؟ در واقع ما چیزی هستیم که به آن توجه می کنیم.

در سال 2010، تحقیقی با این مضمون کلید خورد که هر وقت به چیزی در ذهنتان فکر می کنید، در واقع مغزتان انرژی مصرف می کند – با اینکه مغزتان فقط 2 در صد از وزن بدنتان را تشکیل می دهد، تقریبن 20 در صد از انرژی تان را مصرف می کند. پرسش آغازین مثل دریچه کوچک کاهش فشار عمل می کند و چیزی را آشکار می کند که ممکن است بیش از حد بر روی کارتان اثر بگذارد. این پرسش مشکلاتی را نمایان می کند که گرچه گوشه چشمی به شما نشان می دهند، بدون اینکه بفهمید، درک شما را از جهان اطراف محدود می کنند.

تصمیم گرفتید یک ماشین 206 آلبالویی رنگ بخرید. از روز بعد تمام 206 های آلبالویی رنگ توجه شما را به خودشان جلب می کنند. همه ما کم و بیش مواردی از این دست را تجربه کرده ایم. این مثال نقل قول بالا را اثبات می کند. چیزی که در ذهنتان دارید ناخودآگاه بر آنچه توجه و تمرکز می کنید، اثر می گذارد. صد البته که دانستن یک موضوع تضمینی برای حرکت کردن به سمت بهبود یا اقدام خاصی نیست، اما اگر قصد داریم نتایجی را در زندگی رقم بزنیم که به شادی، حال خوب، ثروت، سلامتی و آرامش ما ختم شود، باید بدانیم ناخودآگاه در حال توجه به چه چیزهایی هستیم. انتخاب وسواس گونه ورودی های ذهنی، به عنوان فیلتری عمل می کند تا مغز، انرژی مصرفی را در جهت بالا بردن کیفیت زندگی و رضایت هرچه بیشتر از زیستن، بهینه سازی کند.

شما به چه فکر می کنید؟

 

منبع: راه و رسم مربیگری، مایکل بانگی استایلر

 

با سپاس

نویسنده: سمیه بابائی نیا

 

این را به اشتراک بگذارید!

به خواندن ادامه دهید

بعدی

2 دیدگاه در “به چه فکر می کنید؟

  1. من فکر میکنم اینکه مغزم به چیزایی فکر میکنه که نباید فکر کنه 80درصد انرژیم رو میگیره. خیلی هم حواسش رو پرت میکنم ولی نمیدونم چرا اونجور که باید نمیتونم کنترلش کنم. که اگر مدام به چیزای خوب فکر کنه حال منم خوب میشه. از نرس‌هام فاصله میگیرم. و کارایی که یه مدته عقب انداختم شروع میکنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *