عقب ماندگی ذهنی

به نام خدای نور و آگاهی

شنیدن واژه “عقب مانده ذهنی” شما را به یاد چه چیز یا چه کسی می اندازد؟ بر اساس یافته های علمی مربوط به هوش و سنجش هوشی، طبیعتن به یاد افرادِ دارای ضریب هوشی پایین یا مبتلا به بیماری های ذهنی مادرزادی و همچنین کسانی که دارای اختلالات روانی شدید هستند. گرچه یکی از ریشه های مهم این معلولیت، ژنتیک می باشد؛ اما من قصد دارم به نوع دیگری از عقب ماندگی ذهنی اشاره کنم که جهان شمول تر و همه گیر تر است. ذهن های تکامل نیافته ای که در اطرافمان زیاد می بینیم و شاید خودمان هم به نوعی جزو آنها باشیم. این نوع عقب ماندگی بر خلاف موارد قبلی، اصلن در ظاهرِ و چهره فرد قابل تشخیص نیست؛ اما چون این ذهنیت، میراثِ اجداد چندهزار ساله ماست، جزو اخلاقیات بوده  و در کلام و رفتار ما خودی نشان می دهد.

علائم و نشانه های ذهن عقب مانده:

قبل از اینکه به نشانه ها بپردازم، بهتر است به تاریخچه زندگی اجدادمان در حدود 4000 سال پیش اشاره ای داشته باشیم. تصور کنید خانواده بدوی از جمله پدر ،مادر و فرزندان تازه غاری را برای زندگی یافته اند. همه چیز خوب است تا زمانی که کاشف به عمل می آید پسر عموی مردِ خانواده، تازگی ها در غاری دو نبش با چشم انداز عالی مستقر شده است. احتمالن آهی از نهاد زنِ خانواده برمی آید و شروع به نق زدن می کند و به گمانم مرد نیز از آماج تیرهای سرزنش او در قالب برچسب “شوهر بی عرضه” در امان نباشد. اینجاست که رگه های حسادت خودی نشان می دهند. روزی دیگر، در حال عبور از بیشه زار هستند که مردِ خانواده، زنی را میبیند که از زن خودش زیباتر به نظر می رسد؛ غریزه ی بدوی، حس مالکیت او را تحریک کرده ولی فی الحال در صدد ایراد گرفتن از همسر خودش برمیاید. مثال دیگر، می تواند فرایندِ سختِ شکار باشد. مرد مدتی است نتوانسته شکار دندان گیری داشته باشد لیکن همسایه ی پرتلاش، آذوقه زمستانش را هم فراهم کرده است. اینجا می تواند ترکیبی از احساس حسادت، غم و اضطراب را تجربه کند. در آن دوران، انسان بدوی با ذهن بدوی و رشدنایافته، روزگار را به هر نحوی می گذراند تا اینکه در گذرِ زمان، افزایش نیازها، بشر را به فکر کشف و اختراع ابزارهای راحتی و آسایش انداخت.

*******************

تکنولوژی سبب شد انسان ها در زمینه نیاز به بقا و امنیت به تکامل برسند. اما متاسفانه آسایش و راحتی زندگی ماشینی، منجر به آرامشی که هدف اصلی زیستن بوده است، نشد. در حالیکه در قرن 21 هستیم اما هنوز هم ذهن بدوی نمی تواند هضم کند سخنی که از خانواده شوهر می شنود، ربطی به شخصیت و ارزش وجودی او ندارد؛ بلکه آنچه بر می آید، نتیجه تجربه ها و رنج های فرد در طول زمان است؛ موضوع را شخصی سازی نکند، نچسبد، فراتر از واکنش غریزی تفکر و رفتار کند. هنوز هم از دیدن ماشین شاسی بلندی که باجناق خریده است، خون، خونش را می خورد. در واقع هنوز ذهن آنطور تکامل نیافته است که یاد بگیرد شاد باشد. رنج را برای خودش یزرگتر جلوه می دهد. به این نمی اندیشد که اگر حرف طرف مقابل را به خودش بگیرد، خودش آسیب می بیند. به مرور زمان دودش به چشم خودش میرود. زخم معده، بیماری های سخت، درد مفاصل به جسمش می افتد و بلای جانش می شود. ذهنی که بروزرسانی نشده باشد، کاری را که بارها انجام داده و چیزی درست نشده است را بدون توجه به ناکارآمدبودنش، باز هم ناآگاهانه تکرار می کند؛ زن و شوهر، خودشان از تحقیر، سرزنش یا غر زدن بیزارند اما در پاسخ به رفتارهای نامناسب یکدیگر، دقیقن همان واکنش را نشان می دهند و منتظر نتیجه متفاوت هستند. در حالیکه مساله روزبروز عمیق تر و چالش برانگیز تر می شود، با مشارکت هم، به بازنگری مجدد الگوهای ارتباطی نمی پردازند یا کاملن اصولی برای یافتن راه حل تلاش کنند. در رسانه ها، کتاب ها و سخنرانی ها می خوانند و می شنوند که: امکانِ تغییر فرد مقابل وجود ندارد و فقط می توانید خودتان را تغییردهید؛ از آن رو که تغییر وکنترل خود، نیاز به بروزرسانی ذهنی، تغییر بسیاری از باورها، پاکسازی ذهن از بسیاری از باید و نبایدها و اجبارها دارد؛ ترجیح می دهند با باقی  از بار مسئولیت شانه خالی کنند و با ماندن در نقش قربانی، شِکوه کنان و ناراضی از شرایط، همسر، فرزند و البته خودشان به مسیر زندگی ادامه دهند. چنانچه نارضایتی از خود، به جای سرزنش و احساس گناه، به اقدامی برای بهبود کیفیت زندگی منجر شود، جای بسی خوشحالی است. به قول معروف هر وقت ماهی را از آب بگیرند تازه است؛ هر جای ماجرا بیدار شوندو بخواهند که مثل انسان تکامل یافته، زندگی کنند جریان زندگی به نفع آنان تغییر خواهد کرد.

نشانه های ذهن تکامل یافته:

امکان هر رویدادی در عالم وجود دارد. رفتار افراد زاییده عوامل بسیاری است. از جمله کودکی، شرایط، باورهای نسل های گذشته. وقتی چیزی می شنویم که باب میلمان نیست، اگر خودمان را دوست داشته باشیم، مثل آبی که روی پرهای مرغابی نمی ماند، در فضای ذهنی مان انباشته نشده و فضا را دریافت ورودی های ارزشمند و کارآمد آماده می کند . دارا بودن یک چشم اندازِ وسیع فراتر از زندگی محدود دنیا، این قدرت درونی را ایجاد می کند که به جای پرداختن به حواشی، برای شکوفایی و به ثمر رساندن استعدادها و توانمندیهای درونی مان تلاش کنیم. در اینجا به یاد روایتی از امام حسن (علیه السلام) و مرد شامی افتادم که بعد از گوش کردن دشنام های زیاد به حضرت و پدر بزرگواشان، نگاهی از سر مهربانی به آن مرد انداختند و فرمودند: اهل کجایی؟ گرسنه ای؟  ایشان را به منزلشان دعدت کردند و بعد از رسیدگی به نیازهای آن مرد، در حالی که جز شرمندگی چیزی برای مرد نمانده بود، راهی شهر و دیار خودش شد. ذهن تکامل یافته، به آدم ها از ورای ظاهر و مقصودشان نگاه می کند. می داند ریشه این رفتار، در اصل دشمنی با او نیست. نیازهای سرکوب شده، توجهی که دریافت نکرده، رنجی که سالها به واسطه شرایط و دوری از خودِ اصیلش متحمل شده است، آنها را در موضع دفاع از خود یا اجتناب قرار داده است. اگر  به این مسأله وافق باشیم و باور داشته باشیم که فقدان، بیماری و پیری، اتفاقات اجتناب ناپذیر زندگی هستند و باید با آنها روبرو شویم. دیگر رویدادها و پیشآمدها برای ما غافلگیرکننده نیستند. پذیرشِ این مساله و تغییر سبک زندگی بر اساس این باور گذرا بودن اتفاقات، به طبع شادی و آرامش را به زندگی تزریق می کند. اگر قدردانستن سلامتی در همین لحظه، شادی حضور در کنار عزیزانمان در همین لحظه و بهره بردن در همین لحظه از زندگی، جایِ آینده هراسی را بگیرد، شادی طبیعی ترین اتفاق زندگی خواهد بود. مخلص کلام اینکه ذهن تکامل یافته در پس هر اتفاق و مساله ای به هدف اصلی آن توجه می کند و پس از دستیابی به آن، به راحتی از آن عبور می کند. بسیاری از چیزهایی که جزو دغدغه های روزمره ماست، تولید کننده رنج هایی هستند که فرصت های لذت و شادی های طبیعی را از بین می برند.

 در نهایت باید بگویم : “هر چیزی که بتواند شما را خشمگین سازد، هم سطح با قدرت درونی شماست.”

با سپاس

نویسنده: سمیه بابائی نیا

این را به اشتراک بگذارید!

به خواندن ادامه دهید

بعدی

12 دیدگاه در “عقب ماندگی ذهنی

  1. “ذهن تکامل یافته، به آدم ها از ورای ظاهر و مقصودشان نگاه می کند. می داند ریشه این رفتار، در اصل دشمنی با او نیست. نیازهای سرکوب شده، توجهی که دریافت نکرده، رنجی که سالها به واسطه شرایط و دوری از خودِ اصیلش متحمل شده است، آنها را در موضع دفاع از خود یا اجتناب قرار داده است. ” جدایی از متن خوب و عنوان جالبی که داشت وقتی این قسمت متنت رو خوندم یاد ماجرایی افتادم که در یه گروه تلگرامی یه نفر رو بخاطر یه ری‌اکشن به یه پیام محکوم کردن که در شان شما نبوده و طرف رو بلاک کردن. برام عجیب بود که تحمل نقد و نظر مخالف چقدر برای عده‌ای سخته که رفتار ادما رو به شخصیتشون ربط میدن. خب هر کسی ممکنه اشتباه کنه و این لزوما ربطی به شخصیت و شان اون فرد نداره.

  2. سلام بابت مقاله مفیدت ممنونم.
    میدونی من همیشه سعی دارم که خودم و افکارم رو تغییر بدم اما بازم در برخی از شرایط مثل یک انسان بدوی رفتار میکنم و این تغییر همون طور که گفتی سخته برای همین انسان‌ها ترجیح میدن تقصیر رو گردن طرف مقابل بندازن

    1. مانا باشی گلم. این اقتضای انسان یودنه که همیشه در جهت بهبود تلاش کنه، حتی اگر گاهی اشتباه کنه ولی پیشرو باشه. ممنونم بابت فرصتی که برای مطالعه گذاشتی و همچنین بیان تجربه شخصیت.

  3. سوال ابتدای متن ذهنمو درگیر کرد.
    متاسفانه من ذهنیتم از انسانهای عقب‌مانده ذهنی… . نگم ادامه‌شو.
    سمیه‌جون حق با توئه. به حال خودم تاسف خوردم که چنین افرادی رو عقب‌مانده ذهنی میدونستم. در صورتیکه واقعا عقب‌مانده ذهنی یک عده دیگری هستند.

    مقاله مفیدی بود . و چقدر خوبه که از داستان هم استفاده میکنی.
    موفق باشی🌷

  4. ممنون از مقاله خوبتون. تشبیهتونن رو خیلی دوست داشتم( مثل قطر آب روی پرهای مرغابی). ادمه‌تا به مشکلی مواجه مشن قدر داشته‌هاشون رو نمی‌دونن. برحسب تجربه یاد گرفتم قدر سلامتی و آرامش زندگیم رو بدونم و بابتش شاکر باشم.

  5. از مطلب شما خوشم اومد. جمله به خودتان نگیرید منو یاد یکی از چهار میثاق کتاب چهار میثاق انداخت. همه مطلبتونو باور دارم. اینکه هر چیزی در بیرون شما رو اذیت می‌کنه یا درکش می‌کنید نشانه این است که با خود در درون کلنجار می‌زنید.
    ممنون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *