رویکرد همدلانه

به نام خدای نور و آگاهی

 

بعید می دانم کسی در شرایط سختی قرار داشته باشد، از دست دادن عزیزی،  تجربه جدایی یا سپری کردن بحرانی و برای کم کردن کمی از بار غم، نگرانی و حال بد خود، نخواهد از دغدغه ها، دلتنگی ها و فشارهای روحی و جسمی که تحمل کرده یا در حال تحمل آن است با دوستی یا فرد مناسبی صحبت کند.

 تصور عموم بر این است که گوینده نیازمند شنیدن توصیه یا دریافت راه حل برای رهایی از این مسائل است؛ از این رو شنونده با فرد مورد نظر احساس همدردی می کند، اشک می ریزد، از تجارب خودش و دیگران در موقعیت های مشابه صحبت می کند ، َاو هم از دغدغه هایش می گوید و گاهی نیز زبان به نصیحت می گشاید که معمولن گوینده، شنونده و پذیرای آن نیست. در بخشی از جلسه گروه درمانی با والدینی که فرزندانشان را در اوایل زندگی از دست داده بودند توسط الیوت کانی -یکی از نویسندگان کتاب هنر درمان راه حل محور- انجام شده بود، اینچنین آمده است:

الیوت، با تفکر راه حل محور، وارد گروه شد و شگفت زده شد. او مشاهده کرد که هر یک از افراد، داستان های منحصر به فرد خود را داشتند و هر کدام از آنها به نوعی از یک فقدان، جان سالم به در برده بودند. آنها به رهبری او نیاز نداشتند، بلکه آنها نیاز به شنیده شدن داشتند. پس از پایان کار گروه، الیوت سؤال منحصر به فردی از گروه پرسید: « چه چیزی در اینجا انجام دادیم که مفید بود؟» وقتی گروه با اظهاراتی مانند «شما به دقت به ما گوش کردید.» پاسخ دادند، الیوت و سرپرست گروه خوشحال شدند. مراجعان به طور واقع می توانند ما را هدایت کنند، اگر ما به آنها اجازه دهیم که اینکار را انجام دهند.

در بسیاری از مواقع ما فقط می توانیم شنونده خوب و فعال باشیم؛ چون ممکن است تجربه مشابه با مخاطب را نداشته باشیم و بیان هر نوع کلام نابجا، به منزله عدم درک شدنِ او تلقی شود. و اگر به موقع در صدد جبران آن نباشیم،  سطح صمیمت و اعتماد کاهش یافته و در نهایت به تأثیرگزاری که اصل مهم هر رابطه ای است، نخواهد انجامید.

**********************

چطور یک شنونده فعال باشیم؟ واقف بودن به این مسأله که فرد مورد نظر نیاز به دو گوش شنوا، زبان سکوت و تحسین دارد. او “همدل” می خواهد که “همدلی” بداند. یعنی کسی باشد که او را درک کند، گرچه نمی تواند جای او باشد، بفهمد که گذراندن این شرایط چقدر سخت بوده و است و او چقدر قوی است که با ان مساله کنار آمده یا با تمام رنج هایش تلاش می کند زندگی کند. چطور با تمام بی حوصلگی ها، دلتنگی ها، خستگی ها، کارهای روزمره خود را انجام می دهد. و بعداز اتمام صحبت هایش، به او بازخورد دهد. همدلی به نوع بیدار کردن “قدرت خفته فرد” از درونِ بی انرژی و خسته اوست. اینکه کنارش بنشینند و او یک دل سیر گریه کند بدون کلمه ای یا در چشهایش نگاه کنند و از گذشته ای که زیبایی و حال خوب هم میشود در آن یافت می شود شنید. از لابلای حرف هایی که بوی غم، ناامیدی، تنهایی و سکون می دهد، دنبال قدرتی بگردد که تا می توانسته ایستاده، صبوری کرده، هنوز هم ایستاده فقط الان شانه ای می خواهد تا کمی تکیه کند و دوباره به بایستد و ادامه دهد.

************************

 فرد سوگوار تا مدتها “درگیر” فقدان محبوب است. احتمالن فرزندان یا اطرافیان سعی می کنند او را به زندگی عادی برگردانند اما او هنوز احساس آمادگی نمی کند. یکی از نکات مهم دیگری که در کتاب هنر درمان راه حل محور به آن اشاره شده است، پر رنگ کردن تأثیر فردِ از دست رفته در زندگی فرد سوگوار است. الیوت با اشاره به روان درمانی مایکل وایت (1989) در حیطه سوگ، ادامه می دهد:

مایکل وایت (1989) به زیبایی درباره اهمیت احترام به تاثیر کسانی که ما را ترک کرده اند، می نویسد. وایت به ما یادآوری می کند تا زمانی که ما تاثیر کسی را که از دست داده ایم، به عنوان بخشی از خودمان در نظر نگیریم، فقدان فرد از دست رفته را همیشگی می بینیم. با در نظر گرفتن این تأثیرات در فرایند بهبود، غم و اندوه کمتر می شود و عزم به در نظر گرفتن تاثیر فرد از دست رفته، بیشتر غالب می شود و منجر به شیوه ی زندگی سازنده تر خواهد شد.

بر خلاف تصور دیگران که گمان می کنند کمتر صحبت کردن از فردِ از دست رفته، به فراموش کردن راحت تر و پذیرش فقدان در گذر زمان کمک می کند، باید بگویم شواهد خلاف این موضوع را ثابت کرده است. مسأله ای که سبب تفاوت در نتیجه می شود، سوال هایی است که می پرسیم. از فرد سوگوار می خواهیم اگر فرد فوت شده، همسر باشد در مورد چگونگی رابطه عاطفی شان، بیماری او، شادی های او، دوران سختی که به عنوان زن و شوهر داشتند و غم و اندوه نسبت به از دست دادن زودهنگام همسرش بحث کنیم. در مورد از دست دادن والدین، فرزندان و افراد نزدیک نیز پرداختن به علایق، لحظات خوش و مواردی از این دست را می طلبد. گاهی اوقات ممکن است در مناسبت های خاص فرد، درگیر غم و اندوه بیشتری شود و دوباره به حالت انفعال برگردد؛ برای اینکه به فرد کمک کنیم کم کم روی پای خود بایستد و آماده زندگی شود، به جای تمرکز روی نبود فردی که فوت شده، روی فعالیت های مشترکِ مورد علاقه که باهم انجام می دانند و اکنون مدتهاست ترک کرده اند، بحث می کنیم. به عنوان مثال «اگر بخواهیم از چشمهای علی – هرکجا که باشد- نگاه کنیم، او دوست دارد شما را در چه حالی ببیند؟» سوالاتی از این دست، به فرد کمک می کنند به فعالیت و پویایی فکر کند. صحبت کردن راجع به کارهای نیمه تمامی که قبلن راجع به انجام آن صحبت کرده اند. در واقع همان تاثیر مثبت فردِ از دست رفته روی بهبود زندگی، که قرار است او ادامه دهد و به پذیرش برسد. قرار نیست کسی یا چیزی را فراموش کند بلکه قرار است به سبک متفاوتی به صورت مستقل به زندگی ادامه دهد.

اینکه هر فردی به چقدر زمان برای سازگاری با شرایط جدید نیاز دارد، بر اساس سطح وابستگی، قدرت تاب آوری و شرایط محیط متفاوت است؛ با در نظر گرفتن موارد بالا کاری که می توانیم انجام دهیم این است که کمک کنیم فرد مورد نظر، زودتر برای شروع زندگی جدید آماده شود.

 

منبع: هنر درمان راه حل محور، تالیف لیندا متکالف

 

با سپاس

نویسنده: سمیه بابائی نیا

 

 

 

 

 

این را به اشتراک بگذارید!

به خواندن ادامه دهید

بعدی

4 دیدگاه در “رویکرد همدلانه

  1. چه نکات خوبی، هنر شنیدن و شنیده‌شدن. درک متقابل. نسخه یه جور نپیچیدن برای همه آدما. اینکه بپذیریم هر کسی یه روش مخصوص به خودش برای سوگواری داره. امیدوارم دل همه آدمایی که عزیزی رو از دست دادن در آرامش باشه.

  2. سلام سمیه جلن
    مطلب خوبی بود
    همه ما تجربه از دست دادن عزیزی رو در زندگی داریم
    و این نکته که درک بشیم و شنیده بشیم خیلی به ما کمک می کنه
    بجای اینکه برای ما نسخه بپیچند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *